۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه

اگر می خواهید خوشبخت باشید

نویسنده: استیفن. کار. آوی 04/05/2009

برگردان از: عادل یزدان فر

هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملاّ موفق

کتاب هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق که نوشتۀ استیفن. آر. کاوی می باشد فقط به دلیل اینکه با استفاده از اصول تثبیت شدۀ عدالت، یکپارچگی، صداقت و کرامت انسانی از شیوه ها و روانشناسی معمول چشم پوشی کرده است، به یکی از پر فروش ترین کتب تبدیل شده است. این ویرایش ویژه که همزمان با تجلیل از پانزدهمین سالگرد کمک به مردم جهت حل مشکلات شخصی و حرفوی شان ترتیب شده است، حاوی یک پیش گفتار و پسگفتار می باشد که در آن آقای کاوی تلاش میورزد بداند که آیا این هفت عادت تا هنوز هم می تواند پاسخگوی یک سلسله از سوالات عمومی باشد که وی در طی 15 سال گذشته از افراد مختلف دریافت نموده است.

کلید موفقیت در زندگی را از همین اکنون بدست گیرید

هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق

عادت 1: فعال و پویا باشید

زندگی تان به خودی خود "شکل" نمی گیرد. چه بدانید و ندانید این خود شما هستید که زندگی تان را با دقت طرح ریزی می کنید. بالاخره گزینه های زندگی از آن شماست و این شمایید که شادی، حزن، قاطعیت، تردد یا دودلی، موفقیت، شکست، جرأت و ترس را برای خود بر می گزینید. کافی است یاد تان باشد که فرا رسیدن هر لحظه، حالت و موقعیت یک گزینۀ کاملا جدید را برایتان فراهم می سازد و این در ذات خویش یک فرصت طلایی است که اگر بخواهید می توانید با انجام فعالیت های گوناگون به نتایج و دستاورد های مطلوب تر دست یابید.

عادت 1: این عادت به شما شیوۀ بعهده گرفتن مسئولیت های زندگی تان را می آموزد. با سرزنش والدین و پدر بزرگ و مادر بزرگ کاری را از پیش نخواهید برد. انسانهای فعال و پویا به "قدرت پاسخگویی" و تعامل شان پی می برند. آنها هیچگاه به عوامل ژنیتیکی، شرایط، اوضاع و محیط از دید مقصّر اصلی نمی نگرند. آنها می دانند که انتخاب کنندۀ طرز رفتار شان خود ایشانند. ولی از جانب دیگر، انسانهای انفعالی یا واکنشی غالبا از محیط فزیکی خویش متاثر می گردند. این گونه افراد عموماً برای سرزنش طرز رفتار خود به عوامل و منابع بیرونی متوسل می شوند. اگر آب و هوا مطابق میل شان باشد که خوب و الا طرز دید و عملکرد آنها به آسانی تحت الشعاع قرار گرفته و شروع می کنند به انتقاد و سرزنش آب و هوا. در واقع تمامی این نیرو های بیرونی نقش محرک های را دارند که ما در برابر شان از خود واکنش نشان میدهیم. بزرگترین نیروی تان در بین محرّک و واکنش نهفته است و شما اختیار آن را دارید تا پاسخ و واکنش تان را انتخاب نمایید. از جملۀ مهمترین این عکس العمل ها یکی هم چیزی است که شما به زبان تان می آورید. زبان تان بیانگر خوبی از طرز دید شما نسبت به شخصیت تان است. یک انسان فعال و پویا همیشه زبان فعال و خوشبینانه ای را بکار می برد - - می توانم، خواهم کرد، ترجیح میدهم، و غیره. به همین ترتیب، انسان انفعالی از زبان انفعالی و بدبینانه کار می گیرد - - نمی توانم، باید بکنم، فقط در صورتیکه، و غیره. افراد انفعالی خود را در قبال کار های که انجام میدهند مسئول ندانسته و فکر می کنند از گزینه های زندگی محروم اند.

افراد فعال و پویا در عوض نگرانی و تشویش برای شرایط غیر قابل کنترول، وقت و انرژی شان روی انجام کار های قابل کنترول، ممترکز می نمایند. هر گونه مشکلات، چالش ها و فرصت های که با آن مواجه می شویم از دو حوزه یا قلمرو بیرون نیستند---حوزۀ نگرانی و حوزۀ نفوذ.

انسانهای فعال و پویا تلاش های شان را روی حوزۀ نفوذ به خرج میدهند. آنها به کار های مبادرت می ورزند که از عهدۀ انجام آن بر می آیند: صحت، اطفال و مشکلات و مسایل مربوط به محیط کار. اما بر خلاف انسانهای انفعالی با تمرکز روی حوزۀ نگرانی تلاش هایشان را به هدر میدهند --- دست به کار های میزنند که یا قادر به کنترول آن نیستند و اگر هم هستند به گونۀ بسیار اندک: قروض ملی، تروریزم، آب و هوا. کسب آگاهی از ساحاتی که می خواهیم نیرو و انرژی مان را در آن جا به مصرف برسانیم گامی موثری در راستای حرکت به سوی فعالیت و پویایی محسوب می گردد.

هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق

عادت 2: هر کار را با هدف و مقصد مشخص آغاز نمایید

خیلی خوب! وقتی بزرگ شدید چکاره می خواهید بشوید؟ شاید این سوال کمی برایتان پیش پا افتاده باشد ولی نه برای یک لحظه به آن بیندیشید--- آیا همین اکنون آن کسی هستید که می خواهید باشید، آرزوی بودن آن را داشتید و انجام آن چیزی که همیشه می خواستید انجام دهید؟ صادق باشید. برخی از اوقات انسانها فقط با حصول پیروزی های خشک و تهی احساس خوشی و شادمانی می کنند---موفقیت های که به هزینۀ چیز های خیلی با ارزش تر و گرانبها تر نصیب شان شده است. اگر چنانچه پشت نردبان زندگی تان به دیوار موفقیت استوار نباشد، با برداشتن هر گام به بیراهه رفته و احتمال اینکه به گودال ناکامی بیفتید، زیاد تر می شود.

عادت 2 بر اساس تصور و پندار بنا شده است---این عادت در حقیقت به شما یاد میدهد تا چطور حالاتی را که فعلا به دیدن آن قادر نیسیتید در ذهن تان مجسّم سازید. یا بعبارت دیگر این عادت بر اصل "خلق و ایجاد هر چیز دارای دو مرحله است" مبتنی است. ایجاد و خلق هر چیز متشکل از دو مرحله می باشد: خلق اولی (ذهنی) و خلق دومی (فزیکی). خلق فزیکی شی به تعقیب خلق ذهنی آن صورت می گیرد و این مشابهت با ساختمانی را دارد که به دنبال طرح و نقشۀ خویش بنا می گردد. اگر شما از خود در زمینۀ شناخت هویت و زندگی تان تلاش های آگاهانه و بصیرانه بخرج ندهید، در واقع سایر افراد، شرایط و عوامل محیطی را اختیار میدهید جهت زندگی تان را به طور نا خود آگاه برایتان تعیین نمایند. این عادت ما را به ویژگی ها و تفاوت های شخصی خود ما پیوست میدهد به ما یاد میدهد تا چگونه رهنمود های شخصی، اخلاقی و طرز رفتار خویش را برایمان تعین کنیم. عادت "آغاز کردن هر کار با داشتن یک هدف و مقصد مشخص" به این معنی است که ما باید هر روز، وظیفه یا پروژۀ خویش را با داشتن یک دیدگاه واضح از جهت و مقصد مان شروع نموده و بعدا هم جهت تحقق بخشیدن هدف مورد نظر عضلات فعال و پویای خویش را به کار اندازیم.

یکی از بهترین روش های ادغام عادت 2 در زندگی ایجاد و تهیۀ یک بیانۀ ماموریت شخصی است. بیانیۀ مذکور روی آمال و آروز های تان در آینده که چکاره می خواهید بشوید و چه کار های می خواهید انجام دهید، تاکید میورزد. فی الواقع می توان گفت که این عادت به منزلۀ پلان موفقیت تان در آینده به شمار میرود. عقیدۀ تان را نسبت به اصالت و گوهر تان راسخ ساخته، اهداف تان را در کانون توجه قرار داده و ایده های شما را در قالب دنیای واقعی به تصویر می کشد. با تهیۀ بیانیۀ ماموریت شما قادر خواهید بود زمام امور زندگی تان را خود به دست گیرید و با اینکار مقصد زندگی تان مشخص شده و آینده ای ایده آل تان را تضمین می کنید.

هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق

عادت 3: اولویت دهی

بیایید یک زندگی متوازن تر را تجربه کنیم، باید به خاطر داشته باشید که انجام هر کاری که با آن مواجه می شوید، را نمی توان بجا شمرد. نیازی نیست تا در انجام کار های خود از افراط و زیاده روی کار گیرید. تنها چیزی که کافی است اینست تا شما در صورت نیاز به آن نه بگویید و بعدش هم روی وظایف با اولویت تر و مهم تر خود تمرکز نمایید.

عادت 1 شما را "فرد مسئول" و موجد یا خالق" خطاب می کند. عادت فعالیت و پویایی از گزینه های در دسترس یا موجود سخن می راند. عادت دو هم از مرحلۀ نخست (ذهنی) در خلق یک پدیده بحث می کند. عادت 2 در حقیقت تعیین دیدگاه و مقصد است. به همین ترتیب، عادت 3 را می توان خلق دومی یا ایجاد فزیکی تعبیر کرد. این عادت نقطۀ تقاطع عادت های 1 و 2 می باشد. عادت 3 عادتی است که به استفاده از آن در همه حال و هر لحظه نیاز است و به سوالات و پرسشهایی زیادی در زمینۀ مدیریت وقت نیز پاسخ می گوید. اما این تنها ویژگی آن نیست. عادت 3 به مدیریت زندگی، اهداف، ارزش ها، وظایف و وجایب، و اولویت های تان نیز می پردازد. "منظور از کار های با اولویت چیست؟" کار های با اولویت عبارت از کار هاییست که برای شما شخصا از ارزش خاصی برخوردار باشد. اگر شما به اولویت دهی کار ها و مسایل تان بپردازید، قادر خواهید بود وقت و رویداد های زندگی تان را مطابق با اولویت های شخصی تان تعیین شده در عادت 2، سازماندهی و مدیریت نمایید. اجازه بدهید این ویژگی را در قالب مثالی برایتان واضح سازم. با تمامی افراد و دوستانی که با ایشان آشنایی دارید، باید نظر به میزان اهمیت و ارزشمندی شان ارتباط برقرار سازید.

دو نکته برای سرمایه گذاری در زمینۀ ارتباطات

  1. سرمایه گذاری های که ما به خاطر ایجاد و برقراری ارتباطات با دیگران می کنیم باید به نحو یکنواخت و پیهم صورت گیرد. به هر نسبتی که روابط نزدیکتر باشد، بهمان میزان نیاز است تا روند سرمایه گذاری از یکنواختی و تداوم بیشتری برخوردار باشد.
  2. یک سرمایه گذاری را تا زمانی که فرد مقابل آن را واقعا درک نکند، نمیتوان سرمایه گذاری شمرد. شما اگر بخواهید به فلسفۀ سرمایه گذاری پی ببرید، باید نخست از همه افکار و طرز دید فرد مورد نظر را بشناسید. زیرا اگر آنها عدم خلوص را در نیات و اهداف تان مشاهده نمایند، درین صورت سرمایه گذاری که کرده اید نه تنها بی نتیجه بوده است که به ضرر تان نیز تمام شده است.

تذکّر: زمانیکه موضوع به روابط بر می گردد، حتی کوچکترین مسایل از بزرگترین اهمیت برخوردارند.

هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق

عادت 4: اندیشۀ برد متقابل

این عادت دلیلی برای خوب بودن نیست و نه هم تکنیکی است برای حل فوری مشکلات. این عادت قانونی است که بر مبنای کرکتر و تعامل و همکاری بین انسانها شکل گرفته است.

به اکثریت ما آموخته اند تا لیاقت و مهتری خویش را در ترازوی مقایسه و رقابت با دیگران بسنجیم. در چنین موقعیتی، موفقیت خویش را در شکست دیگران می بینیم--- و آن اینست که برد من مساوی است با باخت تو، و یا برد تو مساوی است با باخت من. زندگی شکل یک بازی با نتیجۀ صفر را به خود می گیرد. اگر قرار باشد فقط یک قطعه کیک موجود باشد و شما یک قسمت بزرگی از آن را بردارید، برای من چیزی نخواهد ماند؛ این تقسیمی عادلانه نیست، من سعی خواهم کرد تا شما را از گرفتن سهمی بزرگتر مانع شوم. همۀ ما نقش خود را درین خصوص بازی می کنیم، اما چیزی که جلب توجه می کند مضحک بودن آن است.

عادت برد متقابل فلسفلۀ زندگی را در جنبۀ تعاملاتی و همکاری فی ما بین انسانها می بیند تا در جنبۀ رقابت و هم چشمی بین آنان. تلاش های این ویژگی به مثابه چهارچوب عقل و قلب روی منافع و امتیازات بدست آمده از تعامل در بین افراد و انسانها، متمرکز است. یا بعبارت دیگر، برد متقابل بدین معنی است که دستیابی به موافقت ها و راه حل ها برای هر دو جانب سود آور و رضایت بخش است. ما هر دو به خوردن قطعۀ کیک می پردازیم و لذت حاصله از آن نیز چندین برابر بیشتر خواهد بود.

هر شخص یا سازمانی که منازعات و مناقشات را با در نظر گرفتن اصل برد متقابل مورد رسیدگی قرار میدهد، از داشتن سه صفت ممتاز بهره مند است:

  1. یکپارچگی: پایبندی راسخ به احساسات و عواطف، ارزش ها و تعهدات راستین خویش
  2. رشد و بلوغ فکری: اظهار داشتن نظر ها و احساسات خویش بدون کدام بیم و بذل توجه به نظریات و احساسات سایرین.
  3. ذهنیت وفور: باور داشتن به این اصل که درین دنیا برای هر کس جای و فرصت کافی وجود دارد

بیشتر افراد از نقطه نظر یا این/یا هم فکر می کنند: یا این که مطلوبید و یا هم منفورید. اما عادت برد متقابل از شما می خواهد تا هر دوی آن باشید، نه یکی از آنها. این ویژگی نقطۀ توازنی است بین جرات و ملاحظه. در صورتیکه خواسته باشید از اصل برد متقابل پیروی کنید، نه تنها باید احساس همدلی و همرایی کنید، بلکه از اعتماد به نفس و خود باوری کامل نیز برخوردار باشید. شما نه تنها باید متوجه و حساس باشید که شجاع و باجرات نیز باید باشید. حصول به این هدف، یعنی ایجاد توازن در بین جرات و ملاحظۀ نظریات دیگران، فی الواقع جوهر اساسی بلوغ فکری را تشکیل داده و از اصول بنیادین عادت برد متقابل به شمار میرود.

هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق

عادت 5: نخست بفهمید و بعداً وانمود سازید

هنر برقراری ارتباط یکی از مهمترین مهارت های شخص در طول زندگی وی محسوب می گردد. شما سال ها را برای آموختن خواندن و نوشتن و سال های سال را برای چگونه سخن زدن می گذرانید. اما در رابطه با شنیدن یا گوش دادن چطور؟ آیا تا بحال کدام آموزشی را داشته اید تا شما را قادر سازد فرد مخاطب تان را به نحو مطلوب و عمیق درک نمایید؟ به احتمال زیاد که نه، درست است؟

اگر شما همانند اکثریت افراد بوده باشید، پس قبل ازینکه واقعا بفهمید، طوری وانمود می کنید که موضوع را فهمیده اید؛ می خواهید راه تان را میان بر بزنید. شما با این کار تلاش می ورزید به فرد مخاطب تان طوری نشان دهید که گوش میدهید، فقط برخی از نقاط محاوره را شنیده و یا هم دقیقا روی کلمات تمرکز می نمایید. غافل ازینکه معنی یا جوهر آن کلمات را از دست داده و مقصد فرد مخاطب را نادیده گرفته اید. خوب پس چرا چنین چیزی اتفاق می افتد؟ دلیلش اینست که بیشتر افراد حین صحبت برای پاسخ گفتن گوش میدهند تا به خاطر فهمیدن و درک موضوع. در چنین موقوعی شما در حالیکه خود را برای طرح پرسش ها و پاسخ های احتمالی آماده می کنید، در واقع به عوض اینکه به شخص مقابل تان گوش دهید به شخص خود تان گوش می سپارید. هر گونه تجاربی را که در طول عمر تان اندوخته اید، یا در چهارچوب تفکر تان به آن پی می برید را فلتر می کنید. پدیده های اتفاق افتاده را کشف و آنها را با رویداد های زندگی خود تان مقایسه می نمایید. متعاقبا هم پیش ازینکه فرد مخاطب به سخنانش خاتمه دهد، مقصد و منظور وی را پیش بینی می کنید. ببینید از بین موارد ذیل کدام موردی برایتان آشنا به نظر میرسد یا نه؟

"آوه، میدانم چه احساسی دارید. منم عین همین احساس را داشتم." "دقیقا بیاد دارم که همین امر برایم اتفاق افتاد." "باش برایتان بگویم که من در چنین وضعیتی چه واکنشی از خودم نشان دادم."

از آنجاییکه شما اکثریت اوقات به نحو اتوبیوگرافیک (با استفاده از تجربیات و اندوخته های زندگی تان) گوش میدهید، پس دوست دارید به یکی از چهار روش ذیل جواب دهید:

ارزیابی: نخست قضاوت می کنید، و بعدش هم یا موافقت می کنید و یا عدم موافقت تان را نشان میدهید

جستجو و پویش: پرسش های را از جانب خود (چهارچوب داوری) مطرح می کنید

مشوره دهی: برای مشکلات مشوره، نصحیت و راه حل ها را پیشنهاد می کنید

تحلیل و تفسیر: انگیزه ها و طرز رفتار دیگران را مطابق به تجارب شخصی تان تحلیل و تعبیر می کنید

شاید هم بگویید، "هی، فقط برای یک لحظه! سعی می کنم تجارب زندگی شخصی ام را با این مسئله ربط دهم. به نظر شما آنقدر نا پسندیده است؟" در برخی مواقع، پاسخ های اتوبیوگرافیک نیز درست و بجا می افتند، مثلا شخصی خواهان دریافت پاسخ به یک مسئله از نقطه نظر شما هست و یا اینکه بین دو فرد مخاطب یک نوع رابطه کاملا نزدیک و قابل اطمینان برقرار باشد.

هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق

عادت 6: همکاری یا اشتراک مساعی

اگر خواسته باشیم همکاری را به زبان ساده تر تعریف کنیم، میتوانیم بگوییم که "دو مغز از یکی بهتر است یا از یک دست صدا بر نمی آید." همکاری و همکوشی اصل خلاقیّت و ابتکار را برایتان توصیه می کند. این ویژگی روی کار گروهی، تفکر باز و مخاطره برای دست یابی به راه حل های مشکلات تاکید میورزد. ولی این عادت به خودی خود سر بر نمی آورد. همکاری یک نوع پروسه ایست و افراد در جریان این پروسه تمامی تجارب، مهارت ها، اندوخته ها و دستمایه های شان را با هم شریک می سازند. افراد با کمک و هماهنگی یکدیگر به نتایج خیلی مطلوب تر از آنچه به تنهایی حاصل می گردد، دست خواهند یافت. همکاری ما را قادر می سازد تا چیز های که را ما به تنهایی خویش کشف نمی توانیم، کشف نماییم. این عادت یا ویژگی باور دارد که نقش کل از نقش تمامی اجزای آن هم برازنده تر است. یک به علاوۀ یک مساوی است با سه، شش، شصت... و همینطور نام ببرید.

زمانیکه افراد به تعامل اصیل با یکدیگر آغاز می کنند و افکار و نظریات همدیگر را با دیدی باز استقبال می کنند، از بصیرت و بینش جدیدی بهره مند می شوند. خاطر نشان باید ساخت، به هر میزانی که افکار و ایده ها متنوع می گردند، امکان دستیابی به رویکرد های نو و اختراح روش های مبتکرانه نیز افزایش می یابد.

ارج گذاری به تفاوت ها و تنوعات در افکار و نظریات چیزی است که اصل همکاری بر آن بنا شده است. عرض کنید، آیا شما واقعا به تفاوت های ذهنی، عاطفی و روانی در بین افراد و انسانها ارزش قایلید؟ یا اینکه دوست دارید همۀ کسان با نظریات و افکار شما موافق باشند؟ بسا افراد یکسانی را با یکپارچگی و وحدت؛ مشابهت را با یگانگی اشتباه می گیرند. فقط یک کلمه---چقدر پوچ و خسته کن است! ما باید تفاوت ها و تنوعات را مایۀ ضعف نه بلکه تقویت بشماریم. این ها سبب می گردند تا ما از دگرگونی در زندگی خویش لذت ببریم.

هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق

عادت 7: تجدید شخص (عناصر درونی و بیرونی)

ویژگی فوق یعنی تجدید قوای درونی و بیرونی بدین مفهوم اشاره دارد که ما باید از ارزشمند ترین سرمایۀ خود که همانا خود انسان است، مراقبت بعمل آورده و آن را هر از چند زمانی بهینه سازی نماییم. این عادت ما را توصیه میدارد تا جهت تجدید شخص مان به سازماندهی و داشتن یک برنامه ای بپردازیم و آن برنامه قرار ذیل روی چهار عنصر زندگی تان متمرکز است: فزیکی، اجتماعی/احساساتی، ذهنی و روحی.

فزیکی: خوردن غذا، اجرای تمرینات ورزشی و استراحت به نحوی که سودمند واقع گردد

اجتماعی/احساساتی: برقراری روابط اجتماعی و هدفمندانه با دیگران

ذهنی: آموزش، خواندن، نوشتن و تدریس

روحی: صرف اوقات در تماشای پدیده های طبیعت، تقویت عنصر روحی از طریق وساطت، شنیدن موسیقی، هنر، عبادت و مراسم دینی مذهبی

به هر قدری که شخص خویش را در یکی از ساحات فوق تجدید کنید، بهمان میزان زمینۀ رشد و تغییر نیز در زندگی تان فراهم می گردد. این عادت (تجدید عناصر چهار گانۀ درونی و بیرونی) شما را کمک می نماید تا از شش عادت قبلی استفادۀ حد اکثر نمایید. در حقیقت، با انجام این کار شما برای رسیدگی به چالش های فرا راه، ظرفیت تان را ارتقا می بخشید. بدون موجودیت چنین برنامه ای که شما را تجدید نماید، جسم تان ضعیف، مغز تان میخانیک، احساسات و عواطف تان خام، روح تان جامد، و شخصیت تان خود خواه ببار خواهد آمد. به نظرم منظرۀ جالبی نیست، هست مگر؟

اگر بخواهید با خوشحالی زیست نمایید، پس باید دست بکار شوید. داشتن یک زندگی متوازن و ایده آل، مستلزم زمان کافی برای تجدید شخص تان می باشد. فقط همه چیز وابسته به شماست. می توانید با استراحت کردن خویشتن را تجدید نمایید. و به عین ترتیب، می توانید خود را با انجام کار های بیش از حد و غیر ضروری استهلاک کنید. باز هم تکرار می کنم: شما قادرید زندگی تان را از نقطه نظر ذهنی و روحی (معنوی) شکوفا سازید و هم قادرید زندگی خویش را با کمال بی توجهی تلف نمایید. می توانید استفاده از انرژی سرشار جسمی و روحی تان را تجربه کنید و یا هم می توانید از فواید و مزایای صحت خوب و ورزش محروم باشید. می توانید خود را حیات تازه بخشیده و روز پر از صلح و صفا را آغاز نمایید. یا هم می توانید هنگام صبح بدون حس و علاقمندی از خواب برخیزید زیرا از قوت تعهد تان به خاطر صرف یک زندگی مطلوب کاسته شده است. فقط کافی است از یاد نبرید که فرا رسیدن هر روز به شما یک فرصت نو را فراهم می سازد--- فرصت خوبی که به عوض مشت کوبیدن به دیوار می توانید خود را تجدید کنید. برای تحقق همۀ این عادات فقط داشتن اشتیاق، آگاهی و مهارت بسنده می باشد.

۱۳۸۸ خرداد ۱۳, چهارشنبه

معرفی ولایت بادغیس:



ناحیه ء بادغیس با مهاجرت و جابجاشوی هفتالها ( هیاطله ها) به حیث یکی از مراکز بزرگ فعالیتهای تآسیس حکمرانی و مدافعه وی آنان در برابر لشکر کشیهای خارجی در تاریخ کشور افغانستان (دوره ایریانی و خراسانی) شهرک بزرگی یافته است، البته تاریخ و سرگذشت هفتالها را در آن دوره میتوان از یاد داشتهای زایر چینی هیوان تسنگ که در 519 میلادی نزد آنان بوده بدست آورد. بادغیس همچون حکومت نشین هفتالها ارتباط پیدا میکند به دروه نیزک طرخان که در زمان فتوحات اعراب تقریبآ بالا ستقلال مقر فرمانروایی خود را در بادغیس تشکیل داده بود ( 84 هجری). آنگاه مرکز حکومت باد غیس کوغن آباد و مهمترین و پرنفوس ترین شهر آن دهستان بوده است. به گفته موَُلف گمنام حدود العالم (قرن چارم هجری) بادغیس سیصد قریه داشته است. نیزک طرخان کخ ملک هفتال نامیده میشد برای اعراب در فتوحات خراسان اشکالات و مزاحمتهای فراوانی فراهم آورده بود. وی در نخستین طفیان خراسان و تخارستان بر ضد اعراب در شورش نیشاپور و مر (642 میلادی) در قیام خراسان و سکستان (663 میلادی) و شورشی در (671 میلادی) که ربیع بن زیاد آن را سرکوب کرد نقش بزرگی داشته است. گویند که در اخیر نیزک به بلخ فرار کرد. باری شکست قطعی نیزک در کوهستان (قهستان) انجام پذیرفت در سال (703 میلادی = 84 هـ) آنگاه که یزید بن مهلب قصر او را در بادغیس تصرف کرد. وی بانیزک پیمان صلح بست بدان شرط که گنجینه های او به یزید سپرده شود و خود و خاندانش از آنجا بیرون رود اما پس از حکومت یزید وی دوباره به جای خود برگشته است، زیرا در سال بعد مفضل برادر و جانشین یزید مجبور بود بادغیس را از نو تصرف کند. در سال (607 میلادی = 87 هجری) نیزک ناچار شد در اثر تهدید های قتیبه بن مسلم به حضور وی برسد و آنگاه وی به تخارستان تبعید گردید، البته مردم بادغیس با قتیبه پیمان صلح بستند مشروط بر اینکه قتیبه پا بدان سرزمین نگذراد، نیزک در سال (706 میلادی = 90 هجری) باز میکوشد تا اعراب را از خاک خود براند و دولت هفتال را دوباره مستقر سازد، این کوششها بالآخره بافنای وی پایان یافت.

فلسفه ء نامگذاری بادغیس:
طوریکه قبلآ گفته شد هنگامی که هفتالها در ساحات جنوب جیحون و قرب و جوار مرغاب در بادغیس امروزی مسکن گزین شدند، امیر آنها در قلعه پات تی یان بر تخت می نشیند، برخی از محققان پات - تی - یان را با بادغیس برابر دانسته اند، بدین صورت بادغیس شکل تحول یافته پات - تی - یان میتواند بود و آن خود قلعه (نشستنگاه شاهی) معنی شده است و محیط آن بیس از (10 -لی) گفته شده است که دارای دیرها و معبد های بسیار و همه مزین به طلا بوده است. پات - تی - یان یعنی قلعه یا ارگ شاهی از نگاه ریشه شناسی متشکل است از (پاتی به معنای پیشوا، سرور، پدر) با پسوند نسبتی / یان/ و جمعآ مفهوم ارگ شاهی را از آن استنباط کرده اند. و پاتیدر زبانهای ایرانی به همین معنا در واژه های (گرامه پاتی) پیشوا و سرور شهر، (ویس پائی) پیشوا و ملک قریه به وضاحت دیده میشود. بنابران / پائی+یان پسوند نسبتی / به معنای سرورانه میشود همچوشاهانه و شاهگان / شاه + گان پسوند نسبتی / به معنای سرورانه و شاهانه و بعدآ شاهجان = شاهیجهان. و اما در دوره اسلامی و کتب تاریخی و جغرافیای عربی بعضآ بادغیس را، بادخیز ثبت کرده و به همین معنا گرفته اند و وجه تسمیهء آن را اکثرت بادها در دوران سال دران ناحیه دانسته اند.
شهرها و شهرکهای بادغیس
جوند:
اساسآ صورت تحول یافتهء جوین: گوین یا گویان باشد که ساحهء بزرگی از خراسان دوره ء اسلامی بوده است. جوین (جوند) بر دو ناحیه معروف در غرب افغانستان اطلاق میشده یکی در ساحهء خراسان و یا توابق بادغیس کهن و دیگر در مربوطات سیستان: اینجا از جوند یا جوین از اعمال بادغیس سخن گفته میشود، جوین یا جوند در قدیمترین منابع جغرافیایی عربی از شهرهای نیشاپور گفته شده است و مرکز آن را آزاد وار دانسته اند. اما مرکز این ناحیه در دوره های مختلف به ساحات دیگر انتقال کرده و به مناطق دیگر ارتباط گرفته است، چنانچه گفته اند که در قرن هشتم هجری. ( 41 میلادی) به فریومذ مرتبط گردیده است. این ناحیه در زین الاخبار گردیزی چند جا به شکل گویان آمده که بعضآ بدون نقطه و نیز به صورت (گوان) هم ثبت شده است، آنهم بعضآ به جوین بادغیس و بعضآ هم به جوین سیستان ارتباط داده شده است.
جوین معرب گویان یا گوین است که بعد از ورود اعراب به خراسان گویان به شکل جوین معرب شده است. البته قبل از تفییر تا حملهء مغول در خود محیط خراسان شکل اصلی آن گویان رایجتر بوده است. در وجه تسمیهء آن باید گفت که ریشهء جوند بادغیس اساسآ همان واژهء جوین است که بعدآ شکل جوند را به خود گرفته است و بعضآ گفته اند گویان بادغیس کهن که بعدآ تبدیل به جوین و جوند شده است اساسآ نامی بوده است منسوب به نام یکی از حکمرانان آن ناحیه. همچنان در مورد نامگذاری گوین یا جوین (جوند) ریشه یا بیهای عامیانه و روایتی هم به نظر میخورد، چنانکه به روایتی در این ناحیه ( به ویژه جوین سیستان) زراعت (جو) خیلی ها رایج بوده محصول قابل اعتنایی داشته است ازاین رو این ناحیه را با اضافه پسوند نسبتی /-ین/ جوین خوانده اند. روایت دیگر آنکه چون استفاده از آبهای زیر زمینی برای ابیاری، در جوین به وسیلهء چرخ گاو صورت میگرفته و این چرخ ذریعه دو گاو به کار انداخته میشد آن ناحیه در اول (گوین) به فتح و اوبه صیغه تثنیه گفته شده است و به مرور زمان معرب گردیده شکل جوین را به خود گرفته است. و در همین ارتباط باید گفت که همین حالا نیز در ناحیه جوین سیستان قریه یی است به نام (چارگاو) که اساسآ چرخ گاو بوده است و امروز به چار گاو تحریف شده است. باید افزود که این تعبیر آخریرا به نحو دیگر هم میتوان توجیه کرد و آن اینکه در فرهنگهای اردو واژه (گاون) بانون غنه یی به معنای قریه و دهه است بنا بران شاید چارگاو اصلآ چار گاون بوده باشد به معنای چار ده مانند پنجده در شمال افغانستان و یا شش گاو غزنی که عبارت بوداست از شش قریه.

مرغاب
طوریکه از مطالعه آثار موََرخان و جغرافیه نگاران بر می آید، مرو، مرو رود و مرغاب نامهای جداگانه یی اند که گاه یکی به جای دیگر یعنی رود بر محل و محل بر رود اطلاق گردیده و یا هم بعضآ هر کدام به عین مفهوم به کار برده شده است، هم به معنای شهر و ولایت و هم به مفهوم رود. واژهء مرو در ادوار کهن به مفهوم حوزهء بزرگی در شمال غرب افغانستان اطلاق شده است و آن در اوستا ( در فصل اول و ندیدات ) به طورت مورو آمده که یکی از جملهء شانزده ایالات آریائی ها بوده است و آن پس از آیانم ویجه و سوعذه به حیث سومین ایالت آریائی نشین در وندیدات ذکر شده است. استرابون (سده سوم قبل از میلاد) و نیز بطلیموس و ویلس آن را به شلک مرگیانه یا مرجیانا به کار برده اند و به همین اساس رود مرد (مرغاب) را پونانیها مرگوس گفته اند و این واژه را مشتق از ریشه یی دانسته اند که معنای ابیاری کردن را میرساند. بنابران با مرور زمان به تغییر حدود و ساحه ها و با گسترش و محدود شدن مرزهای ناحیه ها، مورو یا مرو هم برناحیهء محدود تری اطلاق شده و آن همان وادی رود مرو میباشد، رودی که منبع آن در داخل افغانستان کنونی در گرزیوان است، و بدین گونه مرو رود، مرو آب و بالآخره مرغاب گفته شده و برناحیه یی که این آب آن را ابیاری میکند اطلاق گردیده است و همین است فلسفه نامگذاری مرغاب. موََلف صورة الارض نیر مرغاب را اینطور معرفی میکند : (این رود از پشت بامیان می آید و نام آن مرغاب یعی مرو آب است) و اصطخری علاوه بر این وجه تسمیه باز هم علاوه میکند که منبع این رود مرو را مرغ همه گفته اند، چنانکه گوید: ( رود مرو رود بزرگ است و این رود هاکی یاد کردیم همه از این رود بر خیزد و آن را مرغاب خوانند یعنی آب مرو گویند کی نسبت این آب به آن جایگاه است که از بیرون می آید از غرجستان و این جایگاه را مرغ گویند.
ولایت بادغیس که در شمال غرب افغانستان موقعیت دارد ومرکز آن شهر قلعۀ نو ا ست بنام ولایت مهر ووفا ؛راستی وصداقت؛ مهد حنظله بادغیسی؛ مرکز شیر وماست ومسکه؛ منظر زیبائی پستۀ خندان وخربوزۀ قندک نیز یاد میگردد. این ولایت که با تمام نواحی بین دودریا هریرود ومرغاب واقع شده کوه تخت ملک نیز به زیبائی آن افزوده است.اما دریغ که این ولایت در مقابل خشکسالی سخت آسیب پذیر است. باید یاد آور شد که این ولایت دارائی معادن گوگرد وسرب هم است. اگر به درستی به کالبد شکافی باد غیس بپردازیم درمیابیم این ولایت استثنائی با داشتن اراضی حاصل خیز در صورت توجه دولت میتواند نیاز مندی کشور را از لحاظ حاصلات کندم ؛لبنیات؛ گوشت ومیوه خصوصا خربوزه کاملا مرفوع سازد.این ولایت که در شمال ولایت غور موقعیت دارد از لحاظ عنعنه ورواج ها وکلتور بیشترین شباهت را با ولایت غور دارد واز لحاظ محرومیت نییز در موقعیت مشابه قراردارد.لذا لازم میدانم حتی المقدور این ولایت را به کمک وهمکاری دوستان بادغیسی به معرفی بگیریم. (مساحت ولایت بادغیس 21/858 و کیلومتر مربع

مناظر طبیعی: بادغیس دارائی مناظر طبیعی زیاد است واز همه مهمتر منظره های درخت پسته ومنظره کوتل سبزک نهایت جالب وزیبا است که توجه هر بیننده را بخود جلب مینماید. بند سبزک که در مسیر شاهراه هرات بادغیس قرار دارد.
شعر هنر وادب در ولایت بادغیس:
ولایت محروم بادغیس از لحاظ شعر وادب نهایت غنی بوده مردان وزنان زیاد در تاریخ این ولایت شعر سرده اند ودیوان های شعری زیاد مطبوع وغیر مطبوع ایشان فعلا هم در دسترس خوانندگان قرار دارد که عندالموقع ثبت صفحات این سایت خواهد گردید.اینولایت افتخار اولین شاعر زبان دری را در تاریخ خود بنام حنطلۀ بادغیسی دارد.
حنظلۀ بادغیسی:
حنظله بادغیسی از نخستین شاعران و گویندگان
زبان پارسی قرن سوم هجری است که در عهد طاهریان می‌زیست نظامی عروضی از قول احمد بن عبدالله خجستانی «دیوان» شعری به وی نسبت می‌دهد. از اشعار وی تنها پنج بیت، شامل یک قطعه دو بیتی و یک مفرد به دست آمده است. از او تنها دو قطعه به جا مانده است:
یارم سپند اگرچه بر آتش همی فگند از بهــر چشم تا نرسد مـر او را گـــزنداو را سپند و مجمر ناید همی به كار با روی همچو آتش و با خال چون سپند
مهــتری گـر بــه كام شیــر در است رو خطــــر كـن ز كـــــام شــیر بجــــوییـــا بـزرگــی و ناز و نعمت و جــاه یـــا چـــو مـردانــت مـرگ رو یـــا روی
او را از نخستین شاعران پارسی‌گو دانسته‌اند، اما فصاحت و بلاغت كلامش او را از دیگر شاعران نخست، ممتاز كرده است. وفات او را 219 یا 220 هجری قمری نوشته ‌اند.


مقالات در ارتباط به ولایت با غیس:
بــازســــازی در بـــادغــیــــس
فریدون آژند

صدای حرکت موترها در بادغیس اصلا خوش آیند نیست. زیرا حرکت موترها به روی جاده های خاکی هیچ حاصلی جز گرد و خاک فوق العاده ندارد؛ گرد و خاکی که هزاران مرض را خواهد آفرید. بادغیس از جمله ولایاتی است که ضریب بازسازی آن کمی بالاتر از صفر است. این شهر همیشه در هاله ای از گرد وخاک ناشی از حرکت موترها به روی جاده های خاکی پنهان است و تنها پروژه در حال کار پروژه اسفالت جاده قلعه نو به سمت هرات به طول 60 کیلومتر است که اصلا مردم بادغیس با آن موافق نیستند. آقای محمد نعیم؛ شهردار بادغیس جوانی است پرکار و فعال. او دوست دارد تا برای بازسازی شهر قلعه نو کاری انجام دهد. وی توانسته در طول یک ونیم سال کاری اش یک اسکواتور برای هموار سازی جاده های خاکی قلعه نو خریداری کند. ولی واقعا یک اسکواتور می تواند همه نیاز های بازسازی بادغیس را رفع کند. شهردار بادغیس می گوید که هیچ نهادی، انجویی یا خود دولت برای بازسازی شهر قلعه نو به آنان کمک نمی نماید.
بسم الله یک تن از شهروندان بادغیس از خیر اسفالت جاده ها گذشته او از کمبود آب می نالد. به عقیده او پروژه های آب رسانی مهم تر از هر پروژه ای است که تا حال انجام نشده، آب آشامیدنی در خود شهر قلعه نو شور ومملو از گچ است. شهردار بادغیس می گوید زمانی که ریس جمهور به بادغیس آمد، وی طرح تطبیق ماستر پلان شهر قلعه نو را به آقای کرزی ارائه داده و خواستار کمک به این طرح شد که تا هنوز جوابی به این خواست داده نشده است. آقای تاج محمد نعمتی در بادغیس شرکت ترانسپورتی دارد. او درد جاده های خاکی را بهتر از هرکسی می داند. او می گوید از این شرکت تا حال هیچ سودی نکرده زیرا تمام عایداتش صرف ترمیم موترهایش که در اثر خرابی جاده ها عوارض بر می دارد می شود. او می افزاید که پروژه سرک سازی که جاده قلعه نو به سمت هرات را اسفالت می کند اصلا استاندارد نیست. آقای نعمتی می گوید که در بادغیس یک خشت برای بازسازی گذاشته نشده است. او می افزاید که در همه ساحات حیاتی چه شهرسازی، آب رسانی، برق رسانی کوچکترین کاری تا حال نشده است. عبدالرحمن ولیزاده؛ طالب مسجد جامع شهر قلعه نو می گوید: " نماز گزاران پس از هر نماز حتما یک بار از دردهای خویش یاد می کنند. او می گوید که به علاوه عدم بازسازی در بادغیس، خشک سالی هم مشکلی دیگری شده بر جمع مشکلات دیگر شان. قصه بازسازی در بادغیس هنوز که عاقبت خوشی ندارد. هنوز پروژه های انگشت شماری که در طول این چند سال برای بازسازی بادغیس آغاز شده بود به بهره برداری نرسیده اند. مردم فکر می کنند که شاید بادغیس از یاد دولتمردان در کابل رفته باشد آیا چنین است؟
جلوه های بازسازی در ولایت بادغیس
ولایت بادغیس از جمله ولایات شمال غربی افغانستان است که در حصۀ بازسازی به آن خیلی کم توجه شده است. به گفتۀ مسوولین دولتی بادغیس، این ولایت تا حال کمترین برنامه های بازسازی را به خود دیده است ولی مسوولین می گویند که آن ها طرح های بازسازی را تازه آغاز نموده اند. مردم از عدم اجرای برنامه های بازسازی در این ولایت شکایت دارند و از مسئولین دولتی در زمینه خواهان کوشش و جدیت اند. تاکنون فقط توسط پروگرام های همبستگی ملی و نیروهای پی آر تی در حصۀ بازسازی در بادغیس کارهایی صورت گرفته است و دولت تا حال نتوانسته کار خاصی انجام دهد. یکی از مهمترین کارهایی که می شود در حصۀ بازسازی در بادغیس نام برد قرارداد تمدید لین برق از کشور ترکمنستان است که به گفتۀ آقای محمد نسیم توخی تاثیر زیادی بر روند بازسازی در بادغیس خواهد داشت:" پول مهمترین کار و پروژه ای که ما روی دست داریم از وزارت مالیه به وزارت آب و برق انتقال شده و در قسمت تمدید لین آن که طولش 35 کیلومتر است کار آن شروع شده و مدت زیادی را در بر نخواهد گرفت. والی بادغیس می گوید با رسیدن برق به ولایت بادغیس وضعیت بازسازی نیز بهتر از امروز خواهد شد. همچنان قرار است که در آیندۀ نزدیک برنامۀ قیرریزی سرک های شهر قلعه نو آغاز شود و چندین جاده عمدۀ شهر آسفالت گردد:" ولایت بادغیس یگانه ولایتی است که کمتر به آن توجه صورت گرفته است، در امر انکشاف شهری و دهات، رشد زراعت و مالداری، معیاری ساختن معارف و راه های مواصلاتی اصلا توجه یی صورت نگرفته است. در قسمت معارف 65 هزار شاگرد مصروف تحصیل اند. کتاب درسی ندارند. راه های رفت و آمد دور است. معلمین با تجربه و مسلکی نداریم. دانش آموزان مکتب ندارند و در زیر خیمه مصروف آموزش اند " با این حال والی بادغیس می گوید هنوز به طور درست هیچ گونه بازسازی در این ولایت صورت نگرفته و مشکلات عمده ای از این ناحیه در ولایت بادغیس وجود دارد:" آسفالت داخل شهر قلعه نو به زودی شروع می شود. ما فقط منتظر ماسترپلان هستیم که در شهر پیاده شود. ما به چند بولدوزر ضرورت داریم که این کار را شروع کنیم. ما با ( ریاست شهرسازی) ولایت هرات در تماس شدیم و آن ها وعده کردند تا با ما همکاری کنند." ریاست احیا و انکشاف دهات شاید یگانه نهادی باشد که در چارچوب برنامۀ همبستگی ملی، پروژه هایی را در عرصۀ بازسازی روی دست دارد. آقای سید رسول اکبری؛ رییس احیا و انکشاف دهات این ولایت می گوید که آنان در چندین ولسوالی، برنامه های همبستگی ملی را اجرا نموده اند:" سه سال می شود که پروگرام همبستگی ملی در ولایت بادغیس شروع به کار کرده که ولسوالی مرغاب و مرکز ولایت تحت پوشش همبستگی ملی درآمده است، 433 شورای انکشافی در نقاط مختلف ایجاد شده و عملا به فعالیت آغاز کرده است. بیش از 583 پروژۀ ناتکمیل و 168 پروژه از طریق برنامۀ همبستگی تکمیل و مورد بهره برداری قرار گرفته است." آقای اکبری می گوید پروژه های همبستگی ملی توانسته در عرصۀ ایجاد شغل برای مردم، فعالیت های زیادی را انجام دهد. او می گوید تاثیر این پروژه ها در عرصۀ فقر زدایی زیاد بوده است:" برنامه همبستگی ملی به مردم بعضی مهارت ها را می آموزاند و عملا اجرا می کند. آن ها خود از پروژه های خود نظارت می کنند و مردم بادغیس از این پروسه پشتیبانی می کنند. ولسوالی غورماچ تا به حال برنامه اش پیاده نشده در سال آینده این ولسوالی نیز تحت پوشش قرار خواهد گرفت. ما بیش از نصف قریه ها و ولسوالی ها را تحت پوشش گرفته ایم." ولی مردم بادغیس زیاد از برنامه های بازسازی در این ولایت راضی نیستند. آنان می گویند که بازسازی های کمی که انجام شده از نگاه کیفیت خوب نیستند. عبدالخالق؛ باشندۀ ولسوالی قرغیتوی بادغیس می گوید که به طور کلی، بازسازی آن چنانی در این ولایت صورت نگرفته است:" کدام کار مهم در بادغیس نشده، حتی فعالیت هایی که پی آر تی در دیگر ولایات نموده در این جا انجام نداده است." او همچنین می گوید که پروژه های بازسازی کیفیت درستی ندارند. عبدالکریم دیگر باشندۀ شهر بادغیس که راننده است می گوید، راهی را که پی آر تی در بادغیس ساخته، خراب تر از راه سابقه است:" ما سابق از راه هرات به قلعۀ نو می رفتیم. از لامان به قلعه نو در یک و نیم ساعت می رفتیم، اما حالا در سه ساعت می رویم. این راهی که درست شده کاملا راه موتر رو نیست. گفته بودند پی آ ر تی این راه را جور می کنه اما شرکت های دیگر جور کردند، در این کارها، همه خورد و برد دارند " . مسئولین دفتر پی آ ر تی نیز از طرح های بازسازی در بادغیس خبر می دهند. آنان می گویند که در سه حوزه؛ ساختن شفاخانه، رساندن آب آشامیدنی صحی و سرک سازی کار می نمایند. کلنل فرناندو زاتارو؛ مسوول نیروهای پی آر تی در ولایت بادغیس می گوید که که طرح های بازسازی از عمده فعالیت های آنان در این ولایت است:" قسمت اول کار ما راه سازی است چرا که از طریق همین راه ها حمل و نقل مردم صورت می گیرد، قسمت دوم کار ما رساندن آب صححی است، زیرا آبی که فعلا وجود دارد کافی نیست و مردم از سال ها قبل با کمبود آب در این ساحه مواجه بودند. ما فعلا روی یک پایپ جدید کار کرده و یک شبکۀ سراسری آبرسانی تهیه می کنیم."
در عرصه بازسازی در معارف بادغیس نیز فعالیت هایی صورت گرفته است. در این ولایت بیش از شصت هزار شاگرد دختر و پسر مشغول آموزش هستند و در حدود 201 باب مکتب در این ولایت وجود دارد. به گفتۀ آقای عبدالله مهربان؛ معاون تدریسی معارف بادغیس، در سال 1385 ده باب مکتب در این ولایت تازه ایجاد گردیده است:" از جمله 201 باب مکتب، 70 باب مکتب تعمیر داشت، 10 باب آن در سال 1385، یک باب توسط پی آ ر تی و 6 باب توسط موسسه ولدویژن، 3 باب توسط کشور دوست جاپان، 1 باب توسط همبستگی ملی جدیدا اعمار گردیده است."
با آن که در ولایت بادغیس، بازسازی در پایین ترین حد خود بوده است، ولی والی بادغیس دورنمای خوبی را در عرصۀ بازسازی به این ولایت مژده می دهد. او از تطبیق ماسترپلان شهری در آیندۀ نزدیک در این ولایت خبر می دهد و همچنان طرح های دیگری را که می تواند عرصه را برای بهتر شدن وضعیت بازسازی در این ولایت فراهم کند نیز روی دست دارد.


بادغیس

بقلم عبدالواحد رفیعی

یکی از ولایات مهم ودورافتاده کشور ولایت بادغیس است که در شمال غرب ولایت هرات ودر مرز بین افغانستان وترکمنستان موقعیت دارد . وقتی از هرات به طرف بادغیس حرکت می کنی ؛هرچه از فضای هرات دورتر می شوی وبه طرف بادغیس نزدیک تر ، قدم به قدم به زیبایی طبیعی محیط و طراوت فضا افزوده می گردد. اوج این زیبایی در بند سبزک است .بند سبزک یکی از مکانهای زیبا وسحرآمیز درا فغانستان است که هر بیننده ای را مسحور زیبایی خود می کند . بهتر است برای تان ایطور بگویم که بند سبزک درست شبیه به یک کاسه کلان است که وقتی از نقطه ای به درون آن نگاه کنی ،طوری به نظر می رسد که در ما بین آن چند کاسه کوچکتر را داخل هم دیگر مانده باشند .به همین صورت در ه های داخل هم مثل کاسه های کوچکتر بین در بین ، این بند را درست کرده است وهر دره مملو از درخت های خودرویی است که مثل سربازان یک لشکر در کنار هم ایستاده اند .سربازانی با کله خود های برسر وشمشیر هایی در دست؛سوار براسب های سیاه ،که فکر می کنی در انتظار فرمان حمله به لشکر مقابل است . وقتی به بند سبزک می رسی اگر مسافر باشی از کمر کش بند طی سفر خواهی کرد . در یک سمت دره هایی خواهید دید به هم پیچیده ودر سمت دیگر، کوه ها یی خواهید دید در هم تنیده، که پشت به پشت وپهلو به پهلو ی هم قرار گرفته اند .همان کاسه ای را که گفتم اگر طی کنیم ،سرانجام از گو شه ای از همان کاسه که تصور کنیم در این نقطه شکسته باشد؛ به منطقه ای می برآیید که به آن دره ی لامان می گویند . دره لامان دره ای است با طراوت که در دو طرف آن دو راسته کوه سرسبز وبا نشاط دراز کشیده است. و تپه های پوشیده از علف های گوناگون از جمله گندمی که به صورت دیمه تو سط اهالی دره ی لامان کاشته می شود ،این دو راسته کوه را به وجود آورده است .در میان دره ی سرسبز لامان هرچه که پیش می روی زیبا تر می شود . خصوصا خیمه های بر افراشته شده توسط مالداران وکوچی ها ورمه های که در اطراف این خیمه ها لمیده اند ویا به چرا مشغول اند. باید گفت که مرد م دره ی لامان هنوز هم به صورت ابتدایی وطبیعی زندگی می کنند . همه چیز در این دره طبیعی است و ابتدایی .گویی در طول دره ی سرسبز لامان ؛ گذ ر زمان در نقطه ای توقف کرده است واز کاروان بشری رو به جلو به جا مانده است وهنوز دنیایی نوین در این دره نرسیده است .و زندگی شکل ابتدایی خودرا حفظ کرده است .مردم آنجا هنوز فکر می کنند دنیا در دره ی لامان خلاصه می شود وبیرون ازا ین دره آخر دنیا است . فاصله بین لامان تا قلعه نو مرکز ولایت بادغیس حدود 50 کیلو متر است .اماهمین فاصله را باید در سه ساعت طی کنی ،چرا که مجبوری از روی سنگهای میخ شده در زمین عبور کنی وچیزی به نام سرگ به معنی واقعی آن وجود ندارد . قلعه ی نو مرکز ولایت بادغیس است ولی هیچ شباهتی به مرکز یک ولایت ندارد .شبیه به یک بازاری است که مربوط به قرن هفده هم با شه . شهر قلعه ی نو؛ اگر بتوان به آن شهر گفت ،مملو از خر است که در فرمان صاحبانش در سرگ های شهر در عبور ومرور است .. خرهایی که صبح وقت مسافرین خودرا از دهات اطراف به شهر می آورد ود ر انتظار می مانند تا صاحبان پیر آن متاع اش را از بازار بخرد ویا زنان مریض وتکیده ، طبابت اش را کرده با کوله باری از دوا و دارو راه آمده را به ده برگردد . همان طور که در شهرهای بزرگ پارکینگ هایی برای موتر ها وجود دارد؛در قلعه ی نو هم مکانهایی است برای انتظار خرها .سرای هایی مملو از خرهای کوچکی که مثل صاحبانش جسه های کوچک وآفتاب زده واندامهای سیاه ولاغردارند .مردم بادغس همه کارهارا روی دوش خر انجام می دهد از آب کشی گرفته تا قولبه زمین ها ه و بارکشی . بادغیس دارای هشت ولسولی سرسبزدارد که زیباتر از دیگری است . که عبارتند از قادس ، جوند ، مقر،سنگ آتش ، غورماج ،بالامرغاب وآب کمری . بادغیس یکی از ولایت های سرسبز وطن است با تپه های سرسبزوغنی ، هرچه که ولایت های غورو وفراه خشک وبی آب وعلف است ولی بادغیس حاصلخیز ومستعد برای محصولات زراعتی است . درفصل بهار اگر یک سفری به بادغیس داشته باشیم ، تپه ها وکوه هایی می بینمی سحر آمیزاز سرسبزی وطراوت هربینند ه ای را به شوق می آورد خصوصا گلهایی سرخ وسفید ی به نام "گل دختر" . کوهها همگی للمی زار است که ازگندم ودراواخر فصل بهار فصل کشت خربوزه وهنداوانه دیمه است که سراسر تبه ها را فرامی گیرد ودهقانان با خر وگاو درحال کشت آن است ولی متاسفانه هیچ ردپایی از دولت نیست تا با این زارعین ودهقانان کمکی کند . دولت هیچ کمکی از نگاه زراعتی به این زارعین نکرده است ، اگردولت تنها به همین ولایت رسیدگی کند وزراعت آن را زیر پوشش بگیرد ، شاید گندم آن کفایت تمام افغانستان را بنماید ونیز اگر دولت درقسمت احیا وانکشاف پسته زارهای این ولایت توجه کند شاید به یکی از اقلام صادراتی درآمد زابرای کشور تبدیل شود . این ولایت پسته زارهای طبیعی زیادی دارد ولی متاسفانه درچند سال جنگ ونیز خشک سالی صدمات ویران گری به این پسته زار ها وارد آمده است . گرچند که موسسه داکار چند سالی است درقسمت احیا وانکشاف دوباره این پسته زارها پروژه ای را روی دست داره ودرحال رونق واحیا پسته زارها است ولی این کفایت نمیکند .
مثلا یک از ولسولی های بادغیس بالا مرغاب است که درمرز بین ترکمنستان قراردارد که دریایی بین دوطرف فاصله انداخته است . خیل تاسف آوراست که وقتی دراین طرف استاده باشی وبه طرف ترکمسنان نگاه کنی سبزه زارهایی می بینی پر از درخت پستته ومردمی که درحال کار است . ولی درچند متری با فاصله ی یک دریاچه ، بیابانی می بینی خشک وبی آب وعلف .
که درحال نابودی است . درحالی که از ننگاه اقلیمی وطبیعی هردوطرف هیچ قرقی نداره وتنها فرق وضعیت سیاسی ورسیدگی دولت است .این طرف بیابانی است فقیر وصحرایی است خشک .

کشک کهنه
نوشته عبدالواحد رفیعی
از جاده "تورغندی" درشمال شهر هرات که هرات را به مرز ترکمنستان وصل میکند اگر حدود 150 کیلومتر به شمال شرق حرکت کنیم بعد ازطی چهارساعت با موتر درمسیر خاکی به ولسوالی کشک کهنه میرسیم . این ولسوالی نیز مثل اکثرنقاط کشور، محروم ازهرگونه امکانات ابتدایی زندگی است . کاروپیشه اکثر مردم زراعت ومالداری است ، ولی چند سال خشکسالی هم به زراعت هم به مالداری صدمات جبران ناپذیری زده است . دراین میان نبود آب شرب که از ضروریات حیاتی برای زندگی بشر است دراکثرقریه جات این ولسوالی از مهم ترین معضلاتی است که این قریه جات را تهدید به نابودی میکند . به طور مثال ازقریه جاتی بازدید نمودیم که یک قطره آب برای نوشیدن یک گنجشک هم درآنها وجود نداشت . ازجمله قریه هایی به نام "کوته ها" و " محمد آباد " قریه هایی است درآخرین نقطه از این ولسوالی که این قریه نقطه پایان سکونت درداخل کشوراست وچنانچه ازآن دیاربگذری تا مرز ترکمنستان هیچ نقطه مسکونی نخواهی یافت .اهالی این قریه ها صبح زود بشکه های خودرا بار خرها میکنند عازم نقطه ای می شوند درکمرکش کوهی که چشمه ای درآن واقع است .این چشمه برای اهالی این قریه جات واطرافش ، به قول معروف درحکم یک زیارت وامام زاده است وازطرفی به مانند آن مثل معروف نسبت به جمعیت ساکن اطراف "یک مویزچهل قلندراست". دردهنه ی چشمه یک لوله فلزی کوچکی تعبیه شده است که آب چشمه درآن جاری است واین لوله حیاتبخش ، به گفته اهالی بعد از شش دقیقه یک بشکه بیست لیتری را پر میکند .اهالی این قریه جات بعداز طی مسافت سه ساعت تا چهار ساعت با خروپیاده دردهنه چشمه می رسند که درآنجا بازمجبورند ساعت ها درصف وقطار بایستند تا نوبت به او برسد واو بتواند بشکه های خود را پر کند . چرا که از اکثرقریه جات اطراف برای بردن آب دراین چشمه هجوم می آورند . اکثر اهالی مجبورند برای نوبت شب را نیز درکمرکش کوه طی کنند تا صبح به او نوبت برسد . دراین قریه جات زمین به سختی آب می دهد وآسمان نیز مدتها است که متاعش را از روی اهالی نفرین شده این قریه جات دریغ میکند .زمین درنقاطی هم که آب می دهد ،اولا که درعمق خیلی زیاد درحدود 80 مترآب می دهد ، درثانی آب آن به تلخی زهر است ، که حتی حیوانات هم- به جز گوسفند - از آن نمی نوشند . گاو وخرو اسب زبان به این آب نمی زنند ازسبب تلخی آن . به گفته اهالی اگرکسی یک شرب ازآن آب بنوشد ، فورا اسهال شدید به آدم وحیوانات دست می دهد . به همین خاطر اکثر گوسفندها که ازاین آب می نوشند همیشه اسهال اند . ازمعضلات دیگری که دراین قریه جات به چشم می خورد نابودی تدریجی پسته زارهای این نواحی است . کوه های اطراف دراین ولسوالی خصوصا نواحی هم مرزبا ولایت بادغیس ومرزترکمنستان مملو از درختان پسته است که به آن مناطق به زبان مردم محل " پسته لیغ " گفته می شود . این درختان درطول چند سال هیچ گونه حفاظتی صورت نگرفته است از درخت ها ومحصولات آن به صورت خود سر استفاده صورت می گیرد . خصوصا امسال که محصول آن قبل از رسیدن وپیش از موعد توسط اهالی قریه جات به نوعی به یغما رفت . بدترین چیزی که این پسته ها را تهدید میکند استفاده اهالی کشک کهنه از شاخه های آن برای استفاده به عنوان هیزم است که این می تواند درآینده نه چندا ن دور وجود وحیات این پسته زارها ی طبیعی را به خطر نابودی مواجه گرداند ، این به نوبه خود ضربه جبران ناپذیر به سرمایه ملی کشور محسوب می شود . از طرفی یک نوع بدبینی وکشمکش ناشی از این بدبینی بین دولت ومردم برسر استفاده ازاین پسته ها درجریان است که هرکدام دیگری را متهم به سواستفاده ازاین منبع میکنند .به طورمثال درمورد حاصلات امسال ، مردم مدعی است که دولت از مدتی به اینطرف تحت عنوان حفاظت ازاین پسته ها بدون انکه مردم خبر شوند ، حاصلات پسته را توسط عمال دولتی جمع آوری کرده برده اند . با شیوع این شایعه بین مردم ، مردم نیزسرآسیمه بر پسته زارها هجوم برده ومحصول آنربه صورت خام وقبل ازموعد درواقع به یغما برده اند . بنا برآنچه گفته آمدیم برای حفظ آینده این منبع طبیعی وملی لازم است تدابیری اندیشه گردد تا از نابودی این پسته زارها که سرمایه طبیعی وملی کشوراست جلوگیری به عمل آید . خصوصا دربرابرکسانی که این درختان خودرورا با هدف هیزم قطع میکنند لازم است با جدیت برخورد صورت گیرد.
(ماخذ: سایت جام غور)

۱۳۸۸ خرداد ۱۰, یکشنبه

گرد همایی جوانان بادغیس در کابل


دانشجویان و دانش آموزان ولایت بادغیس در کابل، روز جمعه گذشته جلسه ای را تدویر نمودند. آنها طی جلسات متعددی که از قبل برگزار نموده بودند، روی تاسیس یک انجمن تحت عنوان انجمن جوانان و محصلین بادغیس در کابل به توافق رسیده اند. به همین گونه، آقای جیحون رئیس معارف ولایت بادغیس نیز درین جلسه حضور داشته اند.

پیام نویسنده

این وبلاگ متعلق به تمامی کسانی است که با پیروی از اصول جوانمردی، آزادگی و استقلال، کمر همت را به خاطر آبادانی و شکوفایی این کشور بسته اند.