نویسنده: استیفن. کار. آوی 04/05/2009
برگردان از: عادل یزدان فر
هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملاّ موفق
کتاب هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق که نوشتۀ استیفن. آر. کاوی می باشد فقط به دلیل اینکه با استفاده از اصول تثبیت شدۀ عدالت، یکپارچگی، صداقت و کرامت انسانی از شیوه ها و روانشناسی معمول چشم پوشی کرده است، به یکی از پر فروش ترین کتب تبدیل شده است. این ویرایش ویژه که همزمان با تجلیل از پانزدهمین سالگرد کمک به مردم جهت حل مشکلات شخصی و حرفوی شان ترتیب شده است، حاوی یک پیش گفتار و پسگفتار می باشد که در آن آقای کاوی تلاش میورزد بداند که آیا این هفت عادت تا هنوز هم می تواند پاسخگوی یک سلسله از سوالات عمومی باشد که وی در طی 15 سال گذشته از افراد مختلف دریافت نموده است.
هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق
عادت 1: فعال و پویا باشید
زندگی تان به خودی خود "شکل" نمی گیرد. چه بدانید و ندانید این خود شما هستید که زندگی تان را با دقت طرح ریزی می کنید. بالاخره گزینه های زندگی از آن شماست و این شمایید که شادی، حزن، قاطعیت، تردد یا دودلی، موفقیت، شکست، جرأت و ترس را برای خود بر می گزینید. کافی است یاد تان باشد که فرا رسیدن هر لحظه، حالت و موقعیت یک گزینۀ کاملا جدید را برایتان فراهم می سازد و این در ذات خویش یک فرصت طلایی است که اگر بخواهید می توانید با انجام فعالیت های گوناگون به نتایج و دستاورد های مطلوب تر دست یابید.
عادت 1: این عادت به شما شیوۀ بعهده گرفتن مسئولیت های زندگی تان را می آموزد. با سرزنش والدین و پدر بزرگ و مادر بزرگ کاری را از پیش نخواهید برد. انسانهای فعال و پویا به "قدرت پاسخگویی" و تعامل شان پی می برند. آنها هیچگاه به عوامل ژنیتیکی، شرایط، اوضاع و محیط از دید مقصّر اصلی نمی نگرند. آنها می دانند که انتخاب کنندۀ طرز رفتار شان خود ایشانند. ولی از جانب دیگر، انسانهای انفعالی یا واکنشی غالبا از محیط فزیکی خویش متاثر می گردند. این گونه افراد عموماً برای سرزنش طرز رفتار خود به عوامل و منابع بیرونی متوسل می شوند. اگر آب و هوا مطابق میل شان باشد که خوب و الا طرز دید و عملکرد آنها به آسانی تحت الشعاع قرار گرفته و شروع می کنند به انتقاد و سرزنش آب و هوا. در واقع تمامی این نیرو های بیرونی نقش محرک های را دارند که ما در برابر شان از خود واکنش نشان میدهیم. بزرگترین نیروی تان در بین محرّک و واکنش نهفته است و شما اختیار آن را دارید تا پاسخ و واکنش تان را انتخاب نمایید. از جملۀ مهمترین این عکس العمل ها یکی هم چیزی است که شما به زبان تان می آورید. زبان تان بیانگر خوبی از طرز دید شما نسبت به شخصیت تان است. یک انسان فعال و پویا همیشه زبان فعال و خوشبینانه ای را بکار می برد - - می توانم، خواهم کرد، ترجیح میدهم، و غیره. به همین ترتیب، انسان انفعالی از زبان انفعالی و بدبینانه کار می گیرد - - نمی توانم، باید بکنم، فقط در صورتیکه، و غیره. افراد انفعالی خود را در قبال کار های که انجام میدهند مسئول ندانسته و فکر می کنند از گزینه های زندگی محروم اند.
افراد فعال و پویا در عوض نگرانی و تشویش برای شرایط غیر قابل کنترول، وقت و انرژی شان روی انجام کار های قابل کنترول، ممترکز می نمایند. هر گونه مشکلات، چالش ها و فرصت های که با آن مواجه می شویم از دو حوزه یا قلمرو بیرون نیستند---حوزۀ نگرانی و حوزۀ نفوذ.
انسانهای فعال و پویا تلاش های شان را روی حوزۀ نفوذ به خرج میدهند. آنها به کار های مبادرت می ورزند که از عهدۀ انجام آن بر می آیند: صحت، اطفال و مشکلات و مسایل مربوط به محیط کار. اما بر خلاف انسانهای انفعالی با تمرکز روی حوزۀ نگرانی تلاش هایشان را به هدر میدهند --- دست به کار های میزنند که یا قادر به کنترول آن نیستند و اگر هم هستند به گونۀ بسیار اندک: قروض ملی، تروریزم، آب و هوا. کسب آگاهی از ساحاتی که می خواهیم نیرو و انرژی مان را در آن جا به مصرف برسانیم گامی موثری در راستای حرکت به سوی فعالیت و پویایی محسوب می گردد.
هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق
عادت 2: هر کار را با هدف و مقصد مشخص آغاز نمایید
خیلی خوب! وقتی بزرگ شدید چکاره می خواهید بشوید؟ شاید این سوال کمی برایتان پیش پا افتاده باشد ولی نه برای یک لحظه به آن بیندیشید--- آیا همین اکنون آن کسی هستید که می خواهید باشید، آرزوی بودن آن را داشتید و انجام آن چیزی که همیشه می خواستید انجام دهید؟ صادق باشید. برخی از اوقات انسانها فقط با حصول پیروزی های خشک و تهی احساس خوشی و شادمانی می کنند---موفقیت های که به هزینۀ چیز های خیلی با ارزش تر و گرانبها تر نصیب شان شده است. اگر چنانچه پشت نردبان زندگی تان به دیوار موفقیت استوار نباشد، با برداشتن هر گام به بیراهه رفته و احتمال اینکه به گودال ناکامی بیفتید، زیاد تر می شود.
عادت 2 بر اساس تصور و پندار بنا شده است---این عادت در حقیقت به شما یاد میدهد تا چطور حالاتی را که فعلا به دیدن آن قادر نیسیتید در ذهن تان مجسّم سازید. یا بعبارت دیگر این عادت بر اصل "خلق و ایجاد هر چیز دارای دو مرحله است" مبتنی است. ایجاد و خلق هر چیز متشکل از دو مرحله می باشد: خلق اولی (ذهنی) و خلق دومی (فزیکی). خلق فزیکی شی به تعقیب خلق ذهنی آن صورت می گیرد و این مشابهت با ساختمانی را دارد که به دنبال طرح و نقشۀ خویش بنا می گردد. اگر شما از خود در زمینۀ شناخت هویت و زندگی تان تلاش های آگاهانه و بصیرانه بخرج ندهید، در واقع سایر افراد، شرایط و عوامل محیطی را اختیار میدهید جهت زندگی تان را به طور نا خود آگاه برایتان تعیین نمایند. این عادت ما را به ویژگی ها و تفاوت های شخصی خود ما پیوست میدهد به ما یاد میدهد تا چگونه رهنمود های شخصی، اخلاقی و طرز رفتار خویش را برایمان تعین کنیم. عادت "آغاز کردن هر کار با داشتن یک هدف و مقصد مشخص" به این معنی است که ما باید هر روز، وظیفه یا پروژۀ خویش را با داشتن یک دیدگاه واضح از جهت و مقصد مان شروع نموده و بعدا هم جهت تحقق بخشیدن هدف مورد نظر عضلات فعال و پویای خویش را به کار اندازیم.
یکی از بهترین روش های ادغام عادت 2 در زندگی ایجاد و تهیۀ یک بیانۀ ماموریت شخصی است. بیانیۀ مذکور روی آمال و آروز های تان در آینده که چکاره می خواهید بشوید و چه کار های می خواهید انجام دهید، تاکید میورزد. فی الواقع می توان گفت که این عادت به منزلۀ پلان موفقیت تان در آینده به شمار میرود. عقیدۀ تان را نسبت به اصالت و گوهر تان راسخ ساخته، اهداف تان را در کانون توجه قرار داده و ایده های شما را در قالب دنیای واقعی به تصویر می کشد. با تهیۀ بیانیۀ ماموریت شما قادر خواهید بود زمام امور زندگی تان را خود به دست گیرید و با اینکار مقصد زندگی تان مشخص شده و آینده ای ایده آل تان را تضمین می کنید.
هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق
عادت 3: اولویت دهی
بیایید یک زندگی متوازن تر را تجربه کنیم، باید به خاطر داشته باشید که انجام هر کاری که با آن مواجه می شوید، را نمی توان بجا شمرد. نیازی نیست تا در انجام کار های خود از افراط و زیاده روی کار گیرید. تنها چیزی که کافی است اینست تا شما در صورت نیاز به آن نه بگویید و بعدش هم روی وظایف با اولویت تر و مهم تر خود تمرکز نمایید.
عادت 1 شما را "فرد مسئول" و موجد یا خالق" خطاب می کند. عادت فعالیت و پویایی از گزینه های در دسترس یا موجود سخن می راند. عادت دو هم از مرحلۀ نخست (ذهنی) در خلق یک پدیده بحث می کند. عادت 2 در حقیقت تعیین دیدگاه و مقصد است. به همین ترتیب، عادت 3 را می توان خلق دومی یا ایجاد فزیکی تعبیر کرد. این عادت نقطۀ تقاطع عادت های 1 و 2 می باشد. عادت 3 عادتی است که به استفاده از آن در همه حال و هر لحظه نیاز است و به سوالات و پرسشهایی زیادی در زمینۀ مدیریت وقت نیز پاسخ می گوید. اما این تنها ویژگی آن نیست. عادت 3 به مدیریت زندگی، اهداف، ارزش ها، وظایف و وجایب، و اولویت های تان نیز می پردازد. "منظور از کار های با اولویت چیست؟" کار های با اولویت عبارت از کار هاییست که برای شما شخصا از ارزش خاصی برخوردار باشد. اگر شما به اولویت دهی کار ها و مسایل تان بپردازید، قادر خواهید بود وقت و رویداد های زندگی تان را مطابق با اولویت های شخصی تان تعیین شده در عادت 2، سازماندهی و مدیریت نمایید. اجازه بدهید این ویژگی را در قالب مثالی برایتان واضح سازم. با تمامی افراد و دوستانی که با ایشان آشنایی دارید، باید نظر به میزان اهمیت و ارزشمندی شان ارتباط برقرار سازید.
دو نکته برای سرمایه گذاری در زمینۀ ارتباطات
- سرمایه گذاری های که ما به خاطر ایجاد و برقراری ارتباطات با دیگران می کنیم باید به نحو یکنواخت و پیهم صورت گیرد. به هر نسبتی که روابط نزدیکتر باشد، بهمان میزان نیاز است تا روند سرمایه گذاری از یکنواختی و تداوم بیشتری برخوردار باشد.
- یک سرمایه گذاری را تا زمانی که فرد مقابل آن را واقعا درک نکند، نمیتوان سرمایه گذاری شمرد. شما اگر بخواهید به فلسفۀ سرمایه گذاری پی ببرید، باید نخست از همه افکار و طرز دید فرد مورد نظر را بشناسید. زیرا اگر آنها عدم خلوص را در نیات و اهداف تان مشاهده نمایند، درین صورت سرمایه گذاری که کرده اید نه تنها بی نتیجه بوده است که به ضرر تان نیز تمام شده است.
تذکّر: زمانیکه موضوع به روابط بر می گردد، حتی کوچکترین مسایل از بزرگترین اهمیت برخوردارند.
هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق
عادت 4: اندیشۀ برد متقابل
این عادت دلیلی برای خوب بودن نیست و نه هم تکنیکی است برای حل فوری مشکلات. این عادت قانونی است که بر مبنای کرکتر و تعامل و همکاری بین انسانها شکل گرفته است.
به اکثریت ما آموخته اند تا لیاقت و مهتری خویش را در ترازوی مقایسه و رقابت با دیگران بسنجیم. در چنین موقعیتی، موفقیت خویش را در شکست دیگران می بینیم--- و آن اینست که برد من مساوی است با باخت تو، و یا برد تو مساوی است با باخت من. زندگی شکل یک بازی با نتیجۀ صفر را به خود می گیرد. اگر قرار باشد فقط یک قطعه کیک موجود باشد و شما یک قسمت بزرگی از آن را بردارید، برای من چیزی نخواهد ماند؛ این تقسیمی عادلانه نیست، من سعی خواهم کرد تا شما را از گرفتن سهمی بزرگتر مانع شوم. همۀ ما نقش خود را درین خصوص بازی می کنیم، اما چیزی که جلب توجه می کند مضحک بودن آن است.
عادت برد متقابل فلسفلۀ زندگی را در جنبۀ تعاملاتی و همکاری فی ما بین انسانها می بیند تا در جنبۀ رقابت و هم چشمی بین آنان. تلاش های این ویژگی به مثابه چهارچوب عقل و قلب روی منافع و امتیازات بدست آمده از تعامل در بین افراد و انسانها، متمرکز است. یا بعبارت دیگر، برد متقابل بدین معنی است که دستیابی به موافقت ها و راه حل ها برای هر دو جانب سود آور و رضایت بخش است. ما هر دو به خوردن قطعۀ کیک می پردازیم و لذت حاصله از آن نیز چندین برابر بیشتر خواهد بود.
هر شخص یا سازمانی که منازعات و مناقشات را با در نظر گرفتن اصل برد متقابل مورد رسیدگی قرار میدهد، از داشتن سه صفت ممتاز بهره مند است:
- یکپارچگی: پایبندی راسخ به احساسات و عواطف، ارزش ها و تعهدات راستین خویش
- رشد و بلوغ فکری: اظهار داشتن نظر ها و احساسات خویش بدون کدام بیم و بذل توجه به نظریات و احساسات سایرین.
- ذهنیت وفور: باور داشتن به این اصل که درین دنیا برای هر کس جای و فرصت کافی وجود دارد
بیشتر افراد از نقطه نظر یا این/یا هم فکر می کنند: یا این که مطلوبید و یا هم منفورید. اما عادت برد متقابل از شما می خواهد تا هر دوی آن باشید، نه یکی از آنها. این ویژگی نقطۀ توازنی است بین جرات و ملاحظه. در صورتیکه خواسته باشید از اصل برد متقابل پیروی کنید، نه تنها باید احساس همدلی و همرایی کنید، بلکه از اعتماد به نفس و خود باوری کامل نیز برخوردار باشید. شما نه تنها باید متوجه و حساس باشید که شجاع و باجرات نیز باید باشید. حصول به این هدف، یعنی ایجاد توازن در بین جرات و ملاحظۀ نظریات دیگران، فی الواقع جوهر اساسی بلوغ فکری را تشکیل داده و از اصول بنیادین عادت برد متقابل به شمار میرود.
هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق
عادت 5: نخست بفهمید و بعداً وانمود سازید
هنر برقراری ارتباط یکی از مهمترین مهارت های شخص در طول زندگی وی محسوب می گردد. شما سال ها را برای آموختن خواندن و نوشتن و سال های سال را برای چگونه سخن زدن می گذرانید. اما در رابطه با شنیدن یا گوش دادن چطور؟ آیا تا بحال کدام آموزشی را داشته اید تا شما را قادر سازد فرد مخاطب تان را به نحو مطلوب و عمیق درک نمایید؟ به احتمال زیاد که نه، درست است؟
اگر شما همانند اکثریت افراد بوده باشید، پس قبل ازینکه واقعا بفهمید، طوری وانمود می کنید که موضوع را فهمیده اید؛ می خواهید راه تان را میان بر بزنید. شما با این کار تلاش می ورزید به فرد مخاطب تان طوری نشان دهید که گوش میدهید، فقط برخی از نقاط محاوره را شنیده و یا هم دقیقا روی کلمات تمرکز می نمایید. غافل ازینکه معنی یا جوهر آن کلمات را از دست داده و مقصد فرد مخاطب را نادیده گرفته اید. خوب پس چرا چنین چیزی اتفاق می افتد؟ دلیلش اینست که بیشتر افراد حین صحبت برای پاسخ گفتن گوش میدهند تا به خاطر فهمیدن و درک موضوع. در چنین موقوعی شما در حالیکه خود را برای طرح پرسش ها و پاسخ های احتمالی آماده می کنید، در واقع به عوض اینکه به شخص مقابل تان گوش دهید به شخص خود تان گوش می سپارید. هر گونه تجاربی را که در طول عمر تان اندوخته اید، یا در چهارچوب تفکر تان به آن پی می برید را فلتر می کنید. پدیده های اتفاق افتاده را کشف و آنها را با رویداد های زندگی خود تان مقایسه می نمایید. متعاقبا هم پیش ازینکه فرد مخاطب به سخنانش خاتمه دهد، مقصد و منظور وی را پیش بینی می کنید. ببینید از بین موارد ذیل کدام موردی برایتان آشنا به نظر میرسد یا نه؟
"آوه، میدانم چه احساسی دارید. منم عین همین احساس را داشتم." "دقیقا بیاد دارم که همین امر برایم اتفاق افتاد." "باش برایتان بگویم که من در چنین وضعیتی چه واکنشی از خودم نشان دادم."
از آنجاییکه شما اکثریت اوقات به نحو اتوبیوگرافیک (با استفاده از تجربیات و اندوخته های زندگی تان) گوش میدهید، پس دوست دارید به یکی از چهار روش ذیل جواب دهید:
ارزیابی: نخست قضاوت می کنید، و بعدش هم یا موافقت می کنید و یا عدم موافقت تان را نشان میدهید
جستجو و پویش: پرسش های را از جانب خود (چهارچوب داوری) مطرح می کنید
مشوره دهی: برای مشکلات مشوره، نصحیت و راه حل ها را پیشنهاد می کنید
تحلیل و تفسیر: انگیزه ها و طرز رفتار دیگران را مطابق به تجارب شخصی تان تحلیل و تعبیر می کنید
شاید هم بگویید، "هی، فقط برای یک لحظه! سعی می کنم تجارب زندگی شخصی ام را با این مسئله ربط دهم. به نظر شما آنقدر نا پسندیده است؟" در برخی مواقع، پاسخ های اتوبیوگرافیک نیز درست و بجا می افتند، مثلا شخصی خواهان دریافت پاسخ به یک مسئله از نقطه نظر شما هست و یا اینکه بین دو فرد مخاطب یک نوع رابطه کاملا نزدیک و قابل اطمینان برقرار باشد.
هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق
عادت 6: همکاری یا اشتراک مساعی
اگر خواسته باشیم همکاری را به زبان ساده تر تعریف کنیم، میتوانیم بگوییم که "دو مغز از یکی بهتر است یا از یک دست صدا بر نمی آید." همکاری و همکوشی اصل خلاقیّت و ابتکار را برایتان توصیه می کند. این ویژگی روی کار گروهی، تفکر باز و مخاطره برای دست یابی به راه حل های مشکلات تاکید میورزد. ولی این عادت به خودی خود سر بر نمی آورد. همکاری یک نوع پروسه ایست و افراد در جریان این پروسه تمامی تجارب، مهارت ها، اندوخته ها و دستمایه های شان را با هم شریک می سازند. افراد با کمک و هماهنگی یکدیگر به نتایج خیلی مطلوب تر از آنچه به تنهایی حاصل می گردد، دست خواهند یافت. همکاری ما را قادر می سازد تا چیز های که را ما به تنهایی خویش کشف نمی توانیم، کشف نماییم. این عادت یا ویژگی باور دارد که نقش کل از نقش تمامی اجزای آن هم برازنده تر است. یک به علاوۀ یک مساوی است با سه، شش، شصت... و همینطور نام ببرید.
زمانیکه افراد به تعامل اصیل با یکدیگر آغاز می کنند و افکار و نظریات همدیگر را با دیدی باز استقبال می کنند، از بصیرت و بینش جدیدی بهره مند می شوند. خاطر نشان باید ساخت، به هر میزانی که افکار و ایده ها متنوع می گردند، امکان دستیابی به رویکرد های نو و اختراح روش های مبتکرانه نیز افزایش می یابد.
ارج گذاری به تفاوت ها و تنوعات در افکار و نظریات چیزی است که اصل همکاری بر آن بنا شده است. عرض کنید، آیا شما واقعا به تفاوت های ذهنی، عاطفی و روانی در بین افراد و انسانها ارزش قایلید؟ یا اینکه دوست دارید همۀ کسان با نظریات و افکار شما موافق باشند؟ بسا افراد یکسانی را با یکپارچگی و وحدت؛ مشابهت را با یگانگی اشتباه می گیرند. فقط یک کلمه---چقدر پوچ و خسته کن است! ما باید تفاوت ها و تنوعات را مایۀ ضعف نه بلکه تقویت بشماریم. این ها سبب می گردند تا ما از دگرگونی در زندگی خویش لذت ببریم.
هفت عادت برگزیده از انسانهای کاملا موفق
عادت 7: تجدید شخص (عناصر درونی و بیرونی)
ویژگی فوق یعنی تجدید قوای درونی و بیرونی بدین مفهوم اشاره دارد که ما باید از ارزشمند ترین سرمایۀ خود که همانا خود انسان است، مراقبت بعمل آورده و آن را هر از چند زمانی بهینه سازی نماییم. این عادت ما را توصیه میدارد تا جهت تجدید شخص مان به سازماندهی و داشتن یک برنامه ای بپردازیم و آن برنامه قرار ذیل روی چهار عنصر زندگی تان متمرکز است: فزیکی، اجتماعی/احساساتی، ذهنی و روحی.
فزیکی: خوردن غذا، اجرای تمرینات ورزشی و استراحت به نحوی که سودمند واقع گردد
اجتماعی/احساساتی: برقراری روابط اجتماعی و هدفمندانه با دیگران
ذهنی: آموزش، خواندن، نوشتن و تدریس
روحی: صرف اوقات در تماشای پدیده های طبیعت، تقویت عنصر روحی از طریق وساطت، شنیدن موسیقی، هنر، عبادت و مراسم دینی مذهبی
به هر قدری که شخص خویش را در یکی از ساحات فوق تجدید کنید، بهمان میزان زمینۀ رشد و تغییر نیز در زندگی تان فراهم می گردد. این عادت (تجدید عناصر چهار گانۀ درونی و بیرونی) شما را کمک می نماید تا از شش عادت قبلی استفادۀ حد اکثر نمایید. در حقیقت، با انجام این کار شما برای رسیدگی به چالش های فرا راه، ظرفیت تان را ارتقا می بخشید. بدون موجودیت چنین برنامه ای که شما را تجدید نماید، جسم تان ضعیف، مغز تان میخانیک، احساسات و عواطف تان خام، روح تان جامد، و شخصیت تان خود خواه ببار خواهد آمد. به نظرم منظرۀ جالبی نیست، هست مگر؟
اگر بخواهید با خوشحالی زیست نمایید، پس باید دست بکار شوید. داشتن یک زندگی متوازن و ایده آل، مستلزم زمان کافی برای تجدید شخص تان می باشد. فقط همه چیز وابسته به شماست. می توانید با استراحت کردن خویشتن را تجدید نمایید. و به عین ترتیب، می توانید خود را با انجام کار های بیش از حد و غیر ضروری استهلاک کنید. باز هم تکرار می کنم: شما قادرید زندگی تان را از نقطه نظر ذهنی و روحی (معنوی) شکوفا سازید و هم قادرید زندگی خویش را با کمال بی توجهی تلف نمایید. می توانید استفاده از انرژی سرشار جسمی و روحی تان را تجربه کنید و یا هم می توانید از فواید و مزایای صحت خوب و ورزش محروم باشید. می توانید خود را حیات تازه بخشیده و روز پر از صلح و صفا را آغاز نمایید. یا هم می توانید هنگام صبح بدون حس و علاقمندی از خواب برخیزید زیرا از قوت تعهد تان به خاطر صرف یک زندگی مطلوب کاسته شده است. فقط کافی است از یاد نبرید که فرا رسیدن هر روز به شما یک فرصت نو را فراهم می سازد--- فرصت خوبی که به عوض مشت کوبیدن به دیوار می توانید خود را تجدید کنید. برای تحقق همۀ این عادات فقط داشتن اشتیاق، آگاهی و مهارت بسنده می باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر